سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما هنوز در هنوزیم...

سروناز چند دقیقه یکبار با جیغ بهم می گفت: "همیشه دوست داشتم جواد باشم!" و دوباره بر می گشت و دست می زد...کل می کشید... هورا می کشید...

سفانه دست گلش را از توی ماشین عروس برایمان تکان می داد... بوق بوق می کردیم... ذوق می کردیم... جیغ می زدیم...

و سعی می کردیم تا جایی که امکانش هست بی فرهنگ باشیم و ملت را بیدار کنیم...

بوق می زدیم...

مرد ها وسط خیابان می رقصیدند...

زورکی شاباش می گرفتند...

و ما هم که بعد از عروسی خر مان از پل گذشته بود مدام کِل می کشیدیم...

دست می زدیم...

جیغ جیغ می کردیم...

کاش میشد یک وقت هایی الکی برویم عروس کشون...

الکی ماشین گل بزنیم...

بوق بوق کنیم...

بخندیم...

بخندیم...

بخندیم...

 

 

پ.ن: هیع!


نوشته شده در یکشنبه 92/6/31ساعت 7:32 عصر به قلم سارا بانو نظرات ( ) |


کد قالب جدید قالب های پیچک